۱۳۹۴ بهمن ۹, جمعه

113

در جوانی آدم هایی بودند که ما را شبیه مرد های توی فیلم ها نگاه کنند. 
ولی ما دوستشان نداشتیم
دلشان را شکاندیم
به یک چشم به هم زدن فراموششان کردیم
ولی هر کس دیگر آمد 
از آنها بهتر 
ولی آن نگاه را نداشت

ما شما را دوست نداشتیم و نداریم
ولی بد عادتمان کردید.
برای همیشه

112

این سبک زندگی و این مدل درس خوندن جز اینکه بلا سر من بیاره و ناقصم کنه قطعن من و دانشمند یا گه خاصی نکرده.
و من همچنان با پافشاری دارم ادامه میدم

111

تا الان سه چهار بار حرفش پیش اومده
هر بار از ترس عملی شدن این قضیه یه دلشوره ی گهی میفته به جونم
کوبیدن خونمون و تبدیلش به آپارتمان
نابود کردن کل کودکی
درختا
باغچه ها
گلا
پله ها
پنجره ها
و از همه مهم تر نابود کردن سکوت و آرامش اونجا

ده ملیون تومن در ماه هم از اجاره واحد هاش در بیاد
یه واحدش به اسم خودم باشه
یا اینکه خیلی نو و خوشگل باشه 
هیچ کدوم و نمیخوام

دلم یه پناه آروم و ساکت میخواد
دلم "خونه " رو میخواد که هر چند ماه برم مغزم آروم شه
دلم حیاطمونو میخواد 
دلم میخواد بچه هام اونجا بازی کنن. یه جایی داشته باشن از آپارتمان بهش پناه بیارن

لمس کنن بفهمن که آپارتمان خونه نیست
زندونه
خونه باید جیاط داشته باشه
درخت داشته باشه
خونه باید دوملیون تا اتاق داشته باشه که به هم راه دارن
که گم شی توش
وقتی قایم موشک بازی میکنی واقعن قایم شی

نمیخوام. 
نمیتونم تحمل کنم آدم غریبه حتی صاحاب یه واحد اون اپارتمانی بشه که بخواهیم بسازیم.
یه نفر دیگه مدعی اون زمین باشه
نمیخوام

۱۳۹۴ بهمن ۳, شنبه

110

سال 83  به دلیل بی خردی دکترم که نفهمیده بود چمه اندکی موش آزمایشگاهی شده بودم
 یادمه اونقدی مث سگ ترسیده بودیم که اصن مهم نبود دارن چی کارم میکنن. 
چند نفر وایستادن؟ مرد و زن و من و نیمه برهنه میبینن یا بهم دست میزنن
اکوی قلب یکی از گه ترین خاطرات اون روزامه
مردی نزدیک 50 ساله. با یه لوله فلزی افتاده بود به جون  قفسه سینه ام که با بافتی در حال شکل گیری و در اون سن و سال در حد مرگ دردناک  پوشیده شده بود.
نمیدونم از خجالت بود تو اون وضعیت یا شوک قضیه که چرا من؟  درد وحشتناکی که هر بار اون دسته فلزی دستگاهاکو رو فشار میداد روم و تحمل میکردم هیچی نمیگفتم. 

ته قضیه در نهایت شد این که من سالم سالمم
یعنی هیچ نیازی به انجام دادن این همه ازمایش و عکس و کوفت و زهر مار نبود
هیچ نیازی به تجربه کردن این ها تو 13 سالگی نبود

هنوز نمیدونم این کینه هه هست تو دلم از اون دکتره.  که همه اینا رو نوشت که برم انجام بدم

الان یازده سال گذشته و برای یه چک آپ باید برم سونوگرافی سینه. 
هیچ پروسه ی خاصی نیست
ولی اساسن هر کاری میکنم نمیتونم اون حس گهی که موقع حرکت دادن اون میله فلزی با ژل سرد و سوزش و دردی که به خاطر فشار دادن بیش از حد دکتر رو سینه ام داشتم و فراموش کنم.

و این بار باز هم دکتر مرده.

یاد اون دوستی کنم که یه ماه پیش میخواست بره دماغشو عمل کنه و نگران بود که همون موقع که نوبت عمل داره پریود میشه. بهش گفتم خب به دکتر گفتی چیزی نگفت؟ عیبی نداره همون هفته دماغتو عمل کنی؟
با چشمای از تعجب باز برگشت گفت وا؟ چی بگم! خجالت میکشم . بگم چی؟ من پریودم؟

۱۳۹۴ بهمن ۲, جمعه

109

پارسال این موقع ها هنوز 23 سالم بود
هنوز جوجه محسوب میشدم
هنوز لزومی نداشت مسئولیت خاصی داشته باشم
هنوز نباید برای چیزی عجله میکردم
الان یکی بهم میگه چند سالته ناخود آگاه میگم 25 . تو دلم خودم و 25 ای میبینم که نزدیک 26 هست حتی. یا نزدیک 30

چه رازیه؟ 
چه دردیه 25 میندازه تو دل آدم؟
که یه هویی تمام کارای نکرده اتو میاره فرو میکنه تو چشت؟

چرا اینقد این عدد ترسناکه؟


108

با اینکه فقط همین هفته ام خالی بود برای انجام پروژه ها
با اینکه میدونستم اگه انجامشون ندم شاید بیفتم
با اینکه میدونم دو هفته آینده حتی ممکنه به زور خونه باشم

عین الاغ نشستم 13 تا اپیزود دو ساعته رو تو سه روز دیدم
چرا؟
چون از بازیگر مردش خوشم میاد.
به همین سادگی

۱۳۹۴ دی ۲۹, سه‌شنبه

107

در روزهای قرمز آزادید هر چقد دلتان خواست فیلم ترکی عشقی با مردهای جذاب و همیشه عاشق و غیرتی ببینید
بدون اینکه جاج شوید. 
.کار هورمون هاست جان عمه ی مان!
بقیه روزها میتوانیم به روال عادی برگشته به جم فحش داده و ترو دیتکتیو ببینیم

۱۳۹۴ دی ۲۶, شنبه

106

گاهی دلم میخواد با تمامی کیس هایی که میتونستم ولی باهاشون دوس نشدم به ترتیب یه هفته دوس شم
فرو کنم تو چشتون.
به خدا خوب بودن. 

خیلی خیلی خوب تر از اونایی که میترسین ما بقاپیم.

105

یا خودت دوس پسر داری 
یا قراره دوس پسر یکی دیگه رو بقاپی



۱۳۹۴ دی ۲۵, جمعه

104

چقد راحت زندگی میکنید. چقد راحت غیر ممکن رو ممکن میکنید.
چقد قشنگ از لحظه لذت میبرید
چقد خوب سخت نمیگیرید.
چقد خوب فکر نمیکنید
چقد خوب احمقید
چقد خوب که الاغ به دنیا میاین گاو از دنیا میرید
چقد خوب اگه مام مث شما بودیم.

103

نه یک طرفه هست نه ممنوعه
یعنی شاید ممنوعه باشه نه در حدی که دارت بزنن.
فقط مصلحت این است که نشود.
این چه اسمیه؟

۱۳۹۴ دی ۱۲, شنبه

102

چقد مضحک اتفاقایی که در لحظه نقطه عطف زندگیتن بعد چند ماه یا سال عادی میشن....