۱۳۹۸ شهریور ۱۸, دوشنبه

169

یک بار در اوج جوانی با هزار ضرب و زور و هر آنچه در توان داشتم مقابل کشش وحشتناکم به مردی که هنوز نمیدونم میتونم اسمشو عشق بذارم یا نه وایستادم
وایستادم به این معنا که بتونم زندگیم بدون حضورش ادامه بدم و تمام تلاشمو بکنم که در اوج خواستن جوری وانمود کنم که برام مهم نیس.
حذف شد آیا؟ 
حسه رفت؟
خیر!
قضیه اینه که هر بار موقعیتی پیش میاد با آدمی جدید که اطرافیان میگن حالا این موردشو چشم بپوشون. حالا اینو بیخیال شو تو دلم میگم چرا؟
اگه بنا بر بیخیال شدن و چشم پوشوندن بود قشنگ ترین بیخیال شدن سر اختلافا میشد برای همون آدم نه برای اینی که یک ضدم حسی که به اون داشتم و بهش ندارم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر