۱۳۹۸ دی ۲۴, سه‌شنبه

۲۰۱

اتفاقای مزخرف اخیر جدا از تراژیک بودن خودشون یه واقعیت تراژیک دیگه ای رو به من فهموندن.
که تمام این خیال ها ، امیدها و احتمالات زیر یه درصدی ته دلم که گاهی برای دل خوش کنک بهشون پناه میبردم هم همراه اون مسافرا همراه چمدوناشون به هزار تیکه تبدیل شد و تو افق محو شد.
جمع کردم خودمو مثلن
درست لحظه ای که میام یه زندگی جدید و خیال و امید جدید برای خودم بسازم یه جوری میان جلو چشمم
که انگاری کارد فرو کردی تو دلم
این چه دردیه که تموم نمیشه
این چه گره ایه که وا نمیشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر