۱۳۹۴ تیر ۹, سه‌شنبه

20

  
 فقط و فقط برای پیدا کردن یه برهان خلف برای ( این) چند بار عینکمو در آوردم که آب بره تو چشمم .
خب قرمز نشد پس کسی جیش نکرده بوده تا اون لحظه خوشبختانه !!!!!

19

یکی از مادرشوهرها هم بود که تو استخر که با تاکید بر وجنات آقازاده و بررسی کل تاریخچه خانوادم و همچنین میلی متر به میلی متر خود من و اعلام بلند عقیده اش مبنی براینکه لاغر مردنی نیستم و توپرم !
(و احساس نیاز شدید بنده به حضور مانتو روسریم در اون لحظه)
بعد از اطلاع از اینکه با مامان بابام زندگی نمیکنم  کلن به منتهی الیه استخر نسبت به من شناور شد 
.....و من و مربیمو در سکوتی منتهی به پوزخند تنها گذاشت 

 

۱۳۹۴ تیر ۷, یکشنبه

18

کافیه ده روز دست به قابلمه و محتویات خام توی فریزر نزنی و مامانت برات غذا درست کنه تو فقط بشینی بخوری. 

!خب روز یازدهم میشه  وضعیت الان من ....


۱۳۹۴ تیر ۶, شنبه

17

 اگر دختر باشید وقتی بعد چند ماه یا اصن یک سال با دوستای دبیرستان خودتون میرید بیرون باید در طی اون مدت زمانی که همدیگه رو ندیدید حداقل یکی دو تا ماجرای کراشی عشقی داشته باشید. یا اگه هم واقعی نبود اندکی از خود سریال جم وار بسازید تا حرفی داشته باشید با هم بزنید و در سکوت به دریا خیره نشید. . 



۱۳۹۴ تیر ۴, پنجشنبه

16

تو مطب دندونپزشکی اونجا ملت چه شهری چه روستایی  چنان با هیجان و علاقه به تکرار پایتخت میوت شده در حال پخش بالای دیوار میخندیدن و عکس العمل نشون میدادن که ناخودآگاه همراهیشون کردم این سریو میخوام ببینم هر چقد شد

یعنی خداییش فرهنگ و باجنبه گی قومیتی و  گروهی رو فقط تو شمال ایران میشه دید. 

این خصلتشونو دوست دارم 


۱۳۹۴ خرداد ۳۱, یکشنبه

15

پارسال این موقع اینجا بودم جام جهانیو با بابا میدیدم. 
و خب کل فان قضیه که با بابا یه مسابقه ای رو ببینی اینه که باهم و با تمام قدرت داد و فریاد بزنیم و فحش بدیم به تیم خودمون!
(به جز قوچان نژاد البته)


و خب این اتفاق اساسن در مورد والیبال نمیفته  امشب به بابا پیشنهاد میدم به امریکا فحش بدیم سنت دیرینه امونو خلاصه به یه نحوی به جا بیاریم

14

همراه با مادر شوهر جدید در حالی که نیم ساعت تمام بود در حال توضیح دادن این بود که بچه هاش  تحت هیچ شرایطی گوشت قرمز . مرغ نمیخورن چون آنتی بیوتیکی ان.
 ماهی نمیخورن چون با فاضلاب تغذیه میشن .
 شیر و ماست دوست ندارن همشون آب و وایتکسن.
 پرتقال بی مزه هست و نارنگی هم تنها در صورتی که یافا باشه می خورن .
 گوجه توش نیترات داره .
 و مک دونالد خارجیا خیلی خوشمزه هست و میشه 7-8 تاشو یه جا خورد و بازم سیر نشد.
 و برنج و نون چرا آدم اصن باید بخوره .. 
 بود با کمی جمع و ضرب و تفریق در نهایت منو به این نتیجه رسوند که این خانواده بسیار پولدار که همه دنبال پولشونن و. دختر و پسر خوب برای بچه هاشون کم پیدا میشه تنها ازحبوبات، خیار، سیب زمینی و نهایتا پیاز تغذیه میکنن که همین هنگام مادر شوهر گرامی دوباره تاکید کردن که میوه تو شمال گرونه و تا جایی که براشون امکان داره سیب زمینی پیاز رواز تهران میخرن میارن شمال.

در نهایت احترام و خود به خریت زدگی با تعریف خاطره ای کاملا واقعی از دوران کودکی که در اون هفته ای سه بار نهار پلو ماهی سفید و حتی اوزون برون داشتیم   و بنده به یاد واحترام کودکی در حال حاضر حالا هفته ای سه بار نه ولی هر جمعه این رسم شیرین رودر خونه با برادرم  به جا میارم مادر شوهر احتمال زیر صفری مربوطه رو در سکوتی عمیق فرو بردم که در انتها هم تا برسیم شمال به چرتی عمیق ختم شد ......


۱۳۹۴ خرداد ۲۸, پنجشنبه

13

تا الان در حضور تمام قد برادرم نوار بهداشتی (با تاکید فراوان بر نایت بودن!) نخریده بودم  که اونم مجبور شدم خریدم.
به کجا چنین شتابان میرم جدی؟

۱۳۹۴ خرداد ۲۷, چهارشنبه

12

رو بالشی ها عوض شن. 
جزوه های این ترم از رو زمین جمع و به سطل آشغال منتقل شن
تلویزیون و کامپیوتر و میزا و صندلیا پاک شن

به اندازه دو سه تا گونی شن و خاک با جاروبرقی از سطح زمین جمع آوری شن


11

پودر فرنی آماده؟؟؟؟
واقعن؟؟؟
در این حد 
گشاد شدین؟؟؟؟
یعنی یه ترکیب ساده آرد و شکر و هل و نمیتونین تو خونه مخلوط کنین باید آماده بخرین؟

در راستای حضور بانوان !!!!!

هر سال مسابقات بین دانشکده ای والیبال بود  تو دانشکده تربیت بدنی
سالای اول دوم ندید بدید بودیم میرفتیم ببینم

یه بار پاشدیم رفتیم نمیدونستیم بازی بین بچه های خودمونه با تیم تربیت بدنی
یکی دو تا از بازیکنای دانشکده هم دوستای نزدیکمون بودن
 آقا یه کم اوایلش تیم دانشکده خودمونو تشویق کردیم....
ولی یه کم بعد
چشم و گوشمون باز شد

دیدیم بچه های ما همه لاغر مردنی و پشم! بودن
تربیت بدنی ها همه دو مترو تر تمیز و خوش هیکل
تازه یه شماره چهاری هم داشتن ...

بدترین  رودربایستی عمرمون بود اونجاها که تیم اونا جلو میفتاد و میخواستیم تشویقشون کنیم
.
.
.
.

تا سال آخر هر جا 4 و میدیدیم به هم اشاره میکردیم.
تیکه ای بود لامصب


خواب بودیم . پا شدیم. هنوز که هنوزه خماریم

9

دو سال دریا نرفتم اصن ندیدمش حتی از دور.
تن و بدن تمامی امواتم تو گور لرزید

۱۳۹۴ خرداد ۲۵, دوشنبه

7

یه جا اومدم خودشیرینی کنم و این سیگنال و به استاد بدم که نشستم اون شونصد صفحه کتاب اصلی که از روش درس میدیو خوندم
باید یه موقعیتی رو تو شطرنج مثال میزدم که شاه و وزیر همزمان توسط یه اسب تهدید میشن. شکل کشیدم به زیبایی هرچه تمام تر تو مربع جای اسب سفید نوشتم فیل . 
تو کپشن زیر عکس هم به فیل بودن اسب مربوطه  دوباره اشاره کردم.
در حال حاضر یا من یک بیشعوری هستم که تو عمرش شطرنج بازی نکرده و نشسته شکل کتاب رو حفظ کرده و یا ... 
هیچ ایده ای ندارم توی این یا ! باید چی بگم

6

قبل امتحان میگفت والیبال نمیبینه تا نظرش در مورد قد و هیکل کیس هاش عوض نشه 
با تاکید براینکه وقت زیادی نداره  و علاقه منده بالاخره با یه کدومشون بشه ! 
 و آپشن زیادی هم نیست که بخواد شرط و شزوط قد روشون بذاره

از من سه چهار سانت بلند تره دیگه ببین عمق فاجعه رو

۱۳۹۴ خرداد ۲۴, یکشنبه

5

کلن معتقده دلیل اصلی نام گذاری "پارسا" برای پسرهای متولد دهه هشتاد و نود، کراش سنگین و رد نشده دخترهای دهه پنجاه و اوایل شصت روی "پارسا پیروزفر" بوده .
شرمنده ! ولی ما که زمان در قلب من 7-8 سالمون هم بود نمیدونستیم کراش چیه رو پارسا پیروزفر کراش داشتیم لامصب پدیده ای بود که تکرار نشد دیگه....


پ.ن:: ورژنی از دیمن سلوتور اون موقع بوده جدی

۱۳۹۴ خرداد ۲۳, شنبه

4

یعنی جدی اون موقع که ما دختر دبیرستانی بودیم این هاتی های والیبال  بیخ گوشمون بودن و ما نمیدونستیم؟
یعنی ممکن بود تو خیابونم بارها از کنارشون رد شده باشیم و به چپ نداشته امونم نمیگرفتیم؟

این مدرسه بی بخار مام هر سال ما رو میبرد سوسیس کالباس کاله بازدید علمی . خب  میبردین باشگاش یه کم مستفیض میشدیم 

۱۳۹۴ خرداد ۲۱, پنجشنبه

3

اونجا نهایت تاده صبح دیگه باید پاشی .. در غیر این صورت فحش میخوری 
با یه صدایی که تا سر کوچه همه میفهمن تا این ساعت خوابی
همین جوری نمیری سر صبونه میل چک کردن قبل صبحونه هم خبری نیست مثل آدم باید بری دسشویی موهاتو تنها در صورتی که سشوآر کشیده باشی و صاف باشه میتونی باز بذاری در غیر این صورت باید ببندی آخرش من نفهمیدم مشکل مامان بابا با موی تاب دار چیه؟
 شده یه کمی هم آرایش کنی وگرنه مامان شست و شوت میده که چرا لاغر شدی یا زیر چشات گود افتاده . لباس درست حسابی بپوشی بری صبحانه بخوری
چون ممکنه در طول روز بری تو حیاط و در و همسایه ببینننت یا یکی در بزنه بیاد تو اصن.باید تو بهترین ورژن خودت باشی
..نهار سر ساعت یک و نیم هر چی هم میذارن جلوت باید بخوری 
هندونه خربزه های بابا جزو مقدسات محسوب میشن و مهم نیست که خربزه آتشین دوست نداری باید نصف یه خربزه رو که میشکونه بعد نهار بخوری
تا شام باید از هر مدل خوردنی که تو یخچال هست یکی حداقل بخوری 
بعد بابا قبل شام چایی میخوره و برات کیک مخصوصشو میخره باید یه تیکه گنده با چایی بخوری
بعدشم شام بخوری 
بابا معمولن من که میرم بستنی سنتی میخره بعد شام میخوری
بعد قبل خواب مامان بابا شیر گرم میخورن تو هم  حتی نخوای جو میگیرتت و همراهیشون میکنی
ماکزیمم تا ساعت 1 هم همه تو رخت خواب

در طول روز هیچچ کار خونه ای انجام نمیدی  فقط  میخوری همین.
.....

حالا اینجا صبحونه ساعت یک بعد ظهره... نهارت در سریع ترین وضع ممکن تا شیش غروب آماده و جا داشته باشه تو همون قابلمه خورده میشه و شام یک و نیم شب خوش شانس باشی تا 5 صبح سریال و توییتر 
بازیت  تموم شه بتونی بخوابی
ظرفای شام با صبحونه و نهار فردا یکی میشن تا حدی که یه لیوان تمیز هم واسه آب خوردن نیس و یههو باید این همه رو بشوری
حموم به حموم ممکنه موهاتو شونه نکنی  سشوآر پیشکش
اساسن در طول روز به جز آینه دسشویی جای دیگه ای خودتو نمیبینی بنابراین اصن مهم نیست چی پوشیدی
کلن هیچ موجودی رو هم نمیبینی که بخوای خوشگل باشی

.....

این دو ورژن بود . ورژن سوم رو برای خودم هم ترستاک هست و طبیعتن باید با تغییرات اساسی نسبت به دو ورژن قبلی همراه باشه تا طلاقم ندهند
!
....
چه جوری مستقیمن از ورژن یک و میپرید میرید شوهر میکنید؟؟؟؟؟  با چه اعتماد به نفسی؟



۱۳۹۴ خرداد ۱۹, سه‌شنبه

2

کلن با هر کی که میدید حرف میزد . پدیده جالبی بود.
اومده بود تو دسشویی میگفت تا کلاس دوس پسرش تموم شه رفته رژ لب خریده و داشت بازش میکرد برای اولین بار.
یه چند لحظه بعد سرمو برگردوندم دیدم آلبالویی ترین رژ لبی که میتونس پیدا کنه رو داره به لب های بلا نسبت آنجلینا جولیش میزنه یه کم نگاش کردم نمیدونستم واقعن کوره و عقل نداره و سیستم حراست اینجا رو که عین کمیته با پیکان سفید تمام ساعات روز و تو دانشکده ها سرکشی میکنه و کارت دانشجوییا رو جمع میکنه  رو نمیشناسه یا واقعن تنش میخاره.
دید دارم نگاش میکنم  در حالی که انگار به نظرش هنوز رنگ لبش به اندازه کافی قرمز نشده بود و مشغول اعمال دومین دور رژ لب بود بهم گفت
مامانم میگه معمولا دو دسته آدم رژ لب قرمز میزنن. عروسا و جنده ها ... تو کدومشونی دقیقن؟

یه کم اون خندید منم خندیدم رفتیم بیرون و اونم طبق معمول تا بیرون اومدن دوس پسرش از کلاس اولین مذکری که دید کشوندش یه گوشه و شروع کرد به لاس زدن. خب اینقد این رنگ رژ لب تو دانشگاه ما عجیب غریب بود که هر کی رد میشد یه دور دوباره برمیگشت نگاش میکرد.
الان 4 سال میگذره از اون روز و خب همه، همه جا رژ لب قرمز میزنن . به این سن و سال تا الان یه دونه رژ لب قرمز درست درمون نداشتم  ولی هر بار که میخوام برم سمتش که بخرم ناخودآگاه یاد جمله کذایی این دوس دختر عزیز دوست عزیزترمون میفتم و منصرف میشم......

پ.ن1: (قضیه مال زمانیه که هنوز رژ لب قرمز مد نشده بود و شدیدن و در حد بنفش خز و خیل و دهاتی محسوب میشد)

پ.ن2: لابلو و انواع chapstick های توت فرنگی و آلبالو ازین قاعده مستثنی هستن البته .

۱۳۹۴ خرداد ۱۷, یکشنبه

1

بعد از 5 شبانه روز بی خوابی . داد و فریاد های ممتد با مسئولین آموزش برای حذف درسی که پسفردا امتحانشه و هنوز حذف نشده تو اوج داغی هوا به مغز خرم زد به جای پل مدیریت از ونک برم خونه. در حال گیج و منگی یه هو دیدم نصف بدنم داره میسوزه و یه طرف بدنم کاملن خیس شده .... اینقد منگ بودم تا چند ثانیه طول کشید که حتی ماجراهای مهر پارسال یادم بیاد.چنان پریدم عقب و تا حد مرگ وحشت کردم که
برگشتم پشت سرم دیدم یه پیکان درب داغون خط انقلاب جوش آورده تمام محتویاتشو تف کرده رو من .
در اون لحظه ... اون ثانیه... به جای اینکه فحش بدم به راننده تاکسیه در باب مرتیکه حماال ! فقط داشتم خدارو شکر میکردم که آب لجن اون پیکان درب داغون ریخته سرم نه اسید.