زن یکی نشدم چند سال پیش
بعد رفتن یه "دکتر"رو برای پسرشون گرفتن . اونقدر هم این میزان دکتر بودن رو کردن تو چشم ما که مثلن ما گفتیم نه اینا . بهترشو گرفتن. دختره تو مدرسه ما بود یه چند سالی از من بزرگتره
تازه تخصص قبول شده و خورد همزمان به عروسی این قضیه
الان خواهرشوهره هی ناله داره از عروسشون بد میگه . این اشپزی نمیکنه. برادرم همه کارای خونه رو انجام میده. خونش کثیفه. ...ظرفاش کثیفه. ارایش نمیکنه. فلان نمیکنه.....
عروسیشون که بود مامان یه طوری بود که چرا گفتیم نه. خوب بودنا؟
الان میگم مامان جان تحویل بگیر.
دختر بدبخت هنوز نیومده خواهرشوهرا و مادرشوهرش اینجور ریختن سرش دارن بد میگن ازش
خب عزیز من رفتین یه همچین آدمی و گرفتین انتظار دارین دختره با اون همه کشیک و درس بیاد براتون بپزه بشوره و شبیه بقیه تازه عروسا داف هم بکنه خودشو؟
حالا منی و هم که کارای خونه رو انجام میدم اگه زن طرف میشدم حتمن میزدن تو سرم که چرا دکتر نیستم!!!!!! تخصص ندارم!
مردم همه چیو با هم لقمه میخوان واسه پسرشون.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر