مامان خیلی ریز تلاش میکنه از زیر زبون من حرف بکشه
خب چیزی نیست که بخواد حرفی از من در بیاره
چرا اینقد در موردش کنجکاوه . و این کنجکاویش با حرفایی که به من میزنه یا بهتر بگم سعی میکنه تو مغز من فرو کنه در تناقضه.
اذیتم میکنه.
کاش که نپرسه
حرف نزنه
نخواد که بدونه
خودشو مشتاق نشون نده
اصن بشه همون مامان سفت و سخت قبلی
میخوام صد سال سیاه اوپن مایند نشه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر