بدي يا خوبيه قضيه اينه که چند صباحي بعد از فاز کانستنتلي 24/7 سوزش مداوم ، ديگه درد
. قضيه ميشه يه ربع بيست دقيقه در روز حين گوش دادن اهنگي يا يه هويي ديدن عکسي. آن هم از سوزش بی امان ماتحت به نهايت گز گز سر و يه کمي شايد قلب درد ختم شود
....ميرود روي آتاری... دوچرخه بزرگتر.... مژه های پرپشت تر، صنعتی شریف و تمامی چیزهایی که از کودکي تا به حال نشدند، تلنبار ميشود
درش بسته ميشود
...میرود که خاک بخورد . بشود یک حسرتی که ماند به دل. . میرود که فراموش شود. میرود که شاید ، امیدوارم، سال ها بعد تبدیل شود به صرفن خاطره ای از گذشته . . ..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر